شکم درد مهدیار جون
شب 1391/12/10 ساعتهای نه یه دفعه شکمت درد گرفت شروع به گریه کردی.منم خیلی نگران شدم و ترسیدم. بهت گفتم برو دستشویی حتما جیش داری که شکمت درد میکنه ولی رفتی دستشویی گفتی جیش نداشتم. بعدش اومدی دراز کشیدی با آه و ناله و گریه همشم شکمتو گرفته بودی. یکم نازو نوازشت کردم دیگه گریه نکردی به مهسا اس دادم از مامانت بپرس چکارکنم شکم مهدیار خوب بشه گفت نعنا با نبات بجوشون بهش بده تا حالش خوب بشه. این کارو کردم یه کم خوردی بعدشم برای اینکه بقیه اش رو نخوری گفتی بهتر شدم. الانم دراز کشیدی داری با گوشی من بازی میکنی. راستی این روزها خیلی به شبکه ورز...
نویسنده :
مامان
22:38